بانوان حاضر در کربلا

الف) بانوان هاشمی

زینب کبرا علیهاالسلام : زینب کبرا علیهاالسلام ، خواهر امام حسین علیه السلام به حکم تکلیف الهی و اطاعت از فرمان امام و نیز عشق به برادر، با فرزندان خود همراه امام به کربلا آمد. او در روز عاشورا، ناظر شهادت فرزند، برادران و دیگر بستگان خویش بود و پس از آن با اسارت خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله ، سرپرستی کاروان اسیران اهل بیت را برعهده گرفت. در کوفه و شام و در مجلس ابن زیاد و یزید، با سخنانش، فساد بنی امیه و جنایت هایشان را برملا و نام عاشورا و قیام کربلا را برای همیشه در اذهان مردم تثبیت کرد.
ام کلثوم: بر اساس داده های تاریخی، یکی دیگر از دختران امام علی علیه السلام ، به نام «ام کلثوم»، در کربلا حضور داشته است. ایشان در رساندن پیام امام حسین علیه السلام و به ثمر نشاندن خون شهیدان کربلا نقش مهمی ایفا کرد و در کوفه خطبه خواند.
فاطمه، دختر امام حسین علیه السلام
مادرش، ام اسحاق، دختر طلحه بن عبیداللّه بود. فاطمه با حسن مثنّی، فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام ازدواج کرد. حسن در واقعه کربلا مجروح شد. فاطمه هم گام با عمه اش، زینب علیهاالسلام و دیگر بانوان اهل بیت علیهم السلام در رساندن پیام امام و افشای جنایت های بنی امیه حضور فعال داشت و در کوفه، پس از عمه اش زینب علیهاالسلام سخنرانی کرد.

سکینه، دختر امام حسین علیه السلام
مادرش، رباب، دختر امرؤ القیس است. نامش را امینه، امیمه و آمنه ذکر کرده اند و سکینه لقب او است. سکینه در کربلا حضور داشت و در آن زمان از زنان رشید اهل بیت علیهم السلام به شمار می رفت. وی از نظر جمال، کرامت، ادب و سخاوت دارای جایگاه والایی بود و به جهت آگاهی اش به شعر و ادب، خانه اش محل تجمع ادیبان و شاعران بود.

رباب
او دختر امرؤ القیس است. امرؤ القیس در زمان خلیفه دوم به مدینه آمد و مسلمان شد. وی پس از مسلمانی، سه دختر خود را به امام علی علیه السلام ، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام تزویج کرد. رباب، مادر سکینه و عبداللّه رضیع است که در آغوش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. او همراه زینب کبرا علیهاالسلام و دیگر بانوان اهل بیت علیهم السلام به اسارت برده شد. در مجلس ابن زیاد، سر مطهر امام حسین علیه السلام را از میان تشت برداشت و بغل کرد و بوسید و آهی کشید.

او با سرودن اشعاری درباره واقعه عاشورا راه بسیاری از تحریف ها را بست. پس از بازگشت به مدینه، به مدت یک سال در غم از دست دادن همسرش به سوگواری پرداخت و زیرسایه ننشت تا از دنیا رفت.

ب) بانوان غیر هاشمی

ام خلف، همسر مسلم بن عَوْسَجه
او همراه شوهر و فرزندش به کربلا آمد و پس از شهادت شوهرش، پسر خود را روانه میدان کرد، ولی امام مانع رفتن او شد. با این حال، ام خلف، سر راهش را گرفت و او را به نبرد در رکاب حسین علیه السلام تشویق کرد. او عازم میدان شد و پس از نبردی جانانه به شهادت رسید. کوفیان سرش را به سوی مادرش افکندند و ام خلف سر فرزندش را برداشت و چنان گریست که همگی به گریه افتادند.

اُمّ عَمْرو بن جناده
نامش، «بحریه»، دختر مسعود خزرجی و همسر جناده بن کعب انصاری است. جناده از شیعیان مخلص علی علیه السلام بود که از مکه با خانواده خود همراه حسین علیه السلام گردید و هرگز از آن حضرت جدا نشد.

پس از شهادت جناده، همسر او، فرزندش، «عمرو» را روانه میدان کرد. امام حسین علیه السلام مانع شد، ولی عمرو گفت: «مادرم مرا امر به قتال کرد.» سرانجام به میدان رفت و در رکاب حسین علیه السلام به شهادت رسید. کوفیان سر او را به طرف مادر انداختند. مادر سر جوان خود را برداشت و به سینه چسبانید و پس از گفت وگویی با آن، سر را به سوی دشمن پرتاب کرد و عمود خیمه را برداشت و به دشمن حمله کرد. امام، او را برگرداند و در حقّش دعا کرد.

مادر وهب
این زن مسیحی، هنگامی که در ثعلبیه (نزدیک کربلا) به طور موقت سکنی گزیده بود، به کاروان امام حسین علیه السلام برخورد و به ایشان از کمی آب شکایت کرد. امام علیه السلام نیزه خود را بر زمین زد و ناگهان آب فراوان از زمین بیرون زد. آن زن که تا آن زمان مسیحی بود و شناختی از امام نداشت، مجذوب بزرگواری و کرامت امام شد و پس از آن که با پسر و عروسش به خدمت امام رسیدند، هر سه مسلمان شدند و به کاروان امام حسین علیه السلام پیوستند. مادر وهب و پسرش در واقعه عاشورا به شهادت رسیدند.

هنگامی که سر وهب را برای مادرش آوردند، سر را بوسید و گفت: «سپاس خداوندی را که با شهادت تو در رکاب امام حسین علیه السلام مرا رو سفید کرد. سپس ستون خیمه را برداشت و به دشمن حمله کرد و دو تن از آنان را کشت.

یا زینب

تنها شهیده دشت كربلا

در واقع كربلا، جدای از رشادت‌های مردان، زنانی نیز در كنار سرور خود، سیدالشهداء(ع) پا به میدان جنگ گذاشتند كه در این میان ام وهب ‌بنت‌عبد، شیر زنی بود كه در كنار همسرش، وهب‌ بن‌عبدالله كلبی، در كربلا به شهادت رسید.
در واقع كربلا سه تن از بانوان رشید، كاروان اباعبدالله الحسین(ع) به مبارزه با یزیدیان پرداختند. بحریه بنت مسعود خزرجى، همسر جناده و مـادر وهب‌بن‌عبدالله كلبى به میدان جنگ رفتند كه با فرمان امام حسین(ع) از میدان جنگ خارج شدند، اما ام وهب بنت عبد در میدان مبارزه به شهادت رسید.«ام وهب دختر عبد» از قبیله نمربن قاسط، از زنان نادر و شجاعى بود كه ضمن وفادارى به همسر خویش عبدالله بن وهب، شیفته امام حسین(ع) و از شیعیان خالص آن حضرت نیز به شمار مى‌رفت. شخصیت‌هایى نظیر این زن، نه تنها در تاریخ جهان، بلكه در تاریخ اسلام و شیعه كه زنان فداكارى را در خود دیده، نادر و اندك است. 

حجاب اهل حرم

 

زنان اهل حرم اصرار زیادی بر حفظ حجاب خویش در برابر نامحرمان می ورزیدند و در آن هوای گرم و سوزان، و آن تشنگی و گرسنگی طاقت فرسا، هیچ گاه از پوشش و حجاب غافل نمی شدند که گوشه ای از تلاش آن پاسداران حجاب به عنوان نمونه ذکر می شود.علامه مجلسی در بحارالانوار، حادثه ای را از زبان فاطمه صغرا دختر امام حسین(علیه السلام) به این مضمون نقل می کند:

«جلوی خیمه ایستاده بودم و بر بدن پدر و اصحابش که قطعه قطعه شده بودند و مانند گوشتهای قربانی بر زمین ریخته بودند و اسبها بر بدنهای آنان می تاختند، نظر می کردم و فکر می کردم که بنی امیه بعد از کشته شدن پدرم با ما چگونه رفتار می کنند؟ آیا ما را می کشند؟ اسیر می کنند؟ … ناگهان مردی را دیدم بر اسبی سوار است و با ته نیزه، زنان را می راند و آنان به یکدیگر پناه می برند، و چادرها، مقنعه ها و … آنها گرفته شده است و فریاد وا محمداه، وا علیاه، وا جداه، وا ابتاه و … بلند است. قلبم فرو ریخت و بدنم به لرزه افتاد. از ترس او شروع کردم به این طرف و آن طرف به دنبال عمه ام ام کلثوم دویدن. در همین حال ناگهان دیدم که آن سوار به طرف من آمد. با سرعت تمام پا به فرار گذاشتم. فکر می کردم از دست او نجات می یابم.. دیدم به طرف من می آید. از خود بی خود شدم. ناگهان ته نیزه او به کتفم خورد. با صورت به زمین خوردم. مقنعه ام را کشید، پرّه گوشم را پاره کرد و گوشواره هایم را برد و خون بر گونه هایم جاری شد و آفتاب بر سرم می تابید. او به طرف خیمه ها برگشت و من بی هوش شدم. ناگهان عمه ام را دیدم که در کنار من قرار گرفته و گریه می کند و می گوید: بلند شو برویم ببینیم بر سر خواهران و برادر بیمارت چه آمده است! بلند شدم و گفتم: «یا عمتاه! هل من خرقة استربها رأسی عن اعین النظّار؟ فقالت: یا بنتاه و عمتکِ مثلکِ، فرأیتُ رأسها مکشوفة و متنها قد اسود من الضرب».1

ای عمه! آیا پارچه ای هست که سرم را از دید تماشاچیان با آن بپوشانم؟ فرمود: عزیزم عمه تو نیز همانند توست. نگاه کردم دیدم سرش برهنه است و دستش از کتک سیاه شده است.

وقتی به خیمه برگشتیم دیدم خیمه و آنچه در آن بوده غارت شده و برادرم علی بن الحسین با صورت روی زمین افتاده و از شدت گرسنگی، تشنگی و مرض، طاقت نشستن ندارد. با مشاهده حال او، ما بر او می گریستیم و او بر حال ما می گریست.

مرحوم مفید از حمید بن مسلم نقل می کند که گفت: «به خدا سوگند مکرر می دیدم زنی از زنان یا دختران یا اهل بیت امام حسین(علیهم السلام) را که چادرش از پشت سر گرفته می شد و کشیده می شد تا بالاخره زن مغلوب می شد و چادر یا لباسش به غارت می رفت؛ تا سرانجام به علی بن الحسین که بسیار مریض بود و در میان رختخواب خفته بود رسیدیم … و عمر بن سعد آمد. زنان در مقابل او فریاد کشیدند و گریه کردند. لذا او به یارانش گفت: هیچ کدام حق ندارید بر خانه های این زنان وارد شوید و متعرّض این جوان مریض ـ علی بن الحسین ـ نشوید.

«زنان از او درخواست کردند که لباسهای غارت شده آنان برگشت داده شود تا خودشان را بپوشانند. و عمرسعد دستور داد که هر کس از وسایل اینان چیزی برده برگرداند. ولی به خدا سوگند هیچ کس چیزی برنگرداند.»2

سید بن طاووس نقل می کند که عمر بن سعد اسرای اهل بیت را به کوفه برد. هنگامی که نزدیک کوفه رسیدند، اهل کوفه برای تماشای اسرا اجتماع کردند. یکی از زنان کوفی که بر سطحی ایستاده و بر آنان مشرف بود، پرسید: «مِنْ أیِّ الأساری اَنْتُنَّ؟» شماها از کدامین اسرا هستید؟ جواب دادند: «نحن اساری آل محمد» ما اسرای آل محمد هستیم.

زن از سطح پایین آمد و هر چه چادر، مقنعه، روسری و پارچه ای که داشت جمع کرد و به آنان داد و آنان خود را پوشانیدند.»3

پس از چند روزی که اسرا در کوفه ماندند، آنان را به سوی شام روانه کردند. در هنگام حمل و نقل اسرا از مکانی به مکان دیگر، آنان را همانند اسرای کفار و گاه بدون پاسداشت حرمت آنان از نظر امکان حفظ کامل حجاب، انتقال می دادند و این کار، اعتراض اهل بیت(علیهم السلام) و حضرت سجاد(علیه السلام) را برمی انگیخته و آنان برای حفظ حجاب از هیچ کوششی فرو گذار نمی کردند و حتی اگر لازم بود به خواهش و تمنّا نیز متوسل می شده اند، در حالی که هیچ سراغ نداریم که امام حسین(ع) یا اهل بیت(علیهم السلام) برای امور مادی به دشمن متوسل شده یا التماس کرده باشند و حتی یک مورد هم پیدا نمی شود که مثلاً امام حسین(علیه السلام) از دشمن طلب آب کرده باشد و باز هیچ موردی نمی یابید که اهل بیت(علیهم السلام) پس از اسارت از دشمن تقاضای نان، آب و سایر امور مادی را داشته باشند ولی دقت در حوادث شام، اصرار اهل بیت بر حفظ پوشش و حجاب و دور نگه داشتن خود را از انظار تماشاچیان روشن می کند و باز بر اهمیت حجاب دلالت می کند. قبلاً تقاضای زنان از عمرسعد در صحرای کربلا ذکر شد که بنا به نقل شیخ مفید:«و سألته النسوة لیسترجع ما اخذ منهن لیسترنّ به» زنان از او خواستند تا آنچه از آنان گرفته شده بازگردانده شود تا خود را با آن بپوشانند» 4

اما چون آن خواسته اثری نداشت و دستور عمرسعد کارساز نشد و کسی چادرها و مقنعه ها را بازنگرداند این بار تقاضای خود را به گونه ای دیگر و به فردی دیگر ابراز کردند.

وقتی که اسرای اهل بیت(علیهم السلام) را وارد شام کردند و آنان را به مجلس یزید بردند و او با تکبّر به بیان افتخارات و پیروزیهای خود پرداخت، برخی از اهل بیت(علیهم السلام) سخنانی گفتند. آنگاه حضرت زینب(سلام الله) به پا خاست و با بیان آیاتی از قرآن، استهزاءگری یزید را ناشی از تکذیب آیات الهی، و مهلت دادن خداوند به او را برای افزون شدن گناهان او، و سرانجام گرفتار شدنش به عذاب الهی دانست و سپس فرمود:

«اَمِنَ العَدْلِ یا ابنَ الطُلَقاءِ تَخْدیرُکَ حَرائِرَکَ وَ إمائَکَ وَ سَوْقُکَ بَناتِ رسولِ اللّه (صلی الله و علیه و آله) سَبایا قَدْ هُتِکَتْ سُتُورُهُنَّ وَ اُبْدِیَتْ وُجُوهُهُنَّ تَحدو بِهِنَّ الاعداءُ مِنْ بَلَدٍ اِلی بَلَدٍ»5

«آیا این عدل است ـ ای فرزندان آزاد شده ـ که تو زنان و کنیزکان خود را در پشت پرده و حجاب نگاه داری و دختران رسول اللّه (صلی الله و علیه و آله) در حالت اسیری، در حالی که پوششهای آنان هتک برداشته شده و چهره های آنان آشکار ساخته شده، آنان را دشمنان از شهری به شهر دیگر برانند؟!» 6

نکته مهمی که زینب(سلام الله) به آن تصریح می کند و از آن سخت آزرده است این است که زنان یزید پوشیده اند و او و زنان دیگر پوشش کامل ندارند و به همین جهت نمی گوید زنان تو در کاخ و اسیران در کوخند یا زنان تو سیر و اسیران گرسنه اند بلکه تنها و تنها بر حجاب اصرار می کند و این یکی از مهمترین درسهایی است که بانوان ما از نهضت امام حسین(علیه السلام) می توانند بیاموزند.

این حوادث، علاوه بر مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام) و اصرار آنان بر پاکدامنی و دوری از نگاه ناظران، پلیدی، خباثت و کفر و کینه بیش از حد مخالفان آنان نیز روشن می شود و معلوم می شود که آنان به کشتن امام و غارت اموالش اکتفا نکردند و با شکستن حریم و آسیب رساندن به حیثیت خاندان وحی اندوه اسیران را بیشتر کردند. آنان در صدد محو آثار اسلام بودند و با این هدف تلاش می کردند حجاب و پوشش شرعی را که یکی از ره آوردهای اسلام برای حفظ صیانت شخصیت زن مسلمان بود بی ارزش و منسوخ نشان دهند.

پرواضح است که حجاب نشانه کرامت و ارجمندی زن مسلمان است و زنان عاشورایی و زینب گونه که پیامبران حریت و آزادگی و آیات عصمت و عفت بوده و هستند حفظ کرامت و شخصیت خود را بر همه چیز مقدم می دارند.

 

چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است…

که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند…
 
چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست ..
 
و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست…

منابع:

1.      بحارالانوار، ج45، ص60 و 61.

2.      الارشاد، ج2، ص112 و 113.

3.      بحارالانوار، ج45، ص108.

4.      الارشاد، ج2، ص113.

5.      بحارالانوار، ج45،ص134.

6.      بحارالانوار، ج21، ص132

 

 

 

 

عزای ما از بهر زینب است

زینب سلام الله با روشنگريهاي محكم و شكننده تاريخ را متحول ساخت و نگذاشت كه شهادت برادر و خانواده اش مخفي بماند و آنجا كه در كاخ يزيد جمله ((ما رايت الا جميلا)) را مي گويد همگان را به حيرت وا مي دارد و اگر امروز ما براي سيدالشدا عزاداري مي كنيم و ياد او را زنده نگه مي داريم همه از زينب (س) و ديگر زنان عاشورايي مي باشد .

1 2 3